این عکسا رو همین الان از پنجره ی دفتر کارم گرفتم
مه اونقدر زیباست که نمی دونم الان جیغ بکشم یا نه ؟
پی نوشت: الان 2 ساعت از آپ اول گذشته و دیگه هیچ جا معلوم نیست
خواب تو هر شب
برایم ناز می کند
...
تا که می خواهم تو را
در آغوش سرد خویش
سخت بفشارم
... خواب تو باز ناز می کند ، می رود چشمانم را باز می کند..
امروز صبح با چه لذتی از خواب بیدار شدم صدای بارون و هوای باحال و بوی دیوارای خیس اما همش نیم ساعت ازی همه خوشبختی صبحگاهی لذت بردم بعد شروع شد وامم به خاطر یارانه ها جلوش گرفته شد. با جند نفر دعوام شد ... با یکی قهر کردم.... از آموزشگاه تماس گرفتن گفتن دیگه کلاست این ماه تشکیل نمی شه... اعصابم حسابی خورد شد ... چند تا دستمال کاغذی اشک ریختم ... الان سیگار می خوام ولی تو ادارم و نمیشه ....
دلم میخواد بشینم تو ماشین و برم تو جاده
هوای بارونی و آهنگ هفته خاکستری فرهاد رو تا آخرین ولوم گوش بدم
آخ اگه بارون بزنه..........